شباهنـــگ
Monday, January 2, 2012
تحریم فعالانه انتخابات نمایشی و فرمایشی
Wednesday, May 11, 2011
در روز ۲۵ اردیبهشت ماه اقدام به تعطیلی کلاسهای خود کنید
متن کامل بیانیه دانشگاه هنر سوره که در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است: این روزها دانشگاه هنر سوره شبیه دیگر فضاهای آموزشی و فرهنگی هنری کشور در راستای تبدیل به قهقرایی مرده و منفعل ، پس از سپری کردن روزهای ملتهب در دو سال گذشته بیشتر شبیه پادگانی شده که از سربازانش می خواهد با یادگاری هایشان هم محصولاتی در ستایش شهریار تولید کنند تا هنر را به ابزاری در اختیار حاکمیت تقلیل دهند.هر صدای منتقدی با انگشت اتهام نشان داده می شود و با بهانه ای به سکوت و انفعال کشانده می شود.همانطور که سعی می شود هنر رسمی کشور در حوزه های مختلف با موضوعات فرمایشی کنترل شود و قلم مو به دست کوررنگان و دوربین به دست چماق داران و صحنه های تئاتر به مجیزگویان واگذار شود.اما دانشجویان هنر پای آرمانهایش ایستاده اند و نمی خواهند در این رقابت منفعت طلبانه اخلاق کلبی مسلک پیشه کنند تا اینکه به وظیفه تاریخی خود عمل کرده باشند. در طول این دو سال در کنار حذف تعدادی از اساتید شایسته و متعهد در راستای هدف گذاری اقتدارگرایان، هر روز بیش از پیش شاهد فضای تهدید و ارعاب، و رفتارهای سخیف و توهین آمیز کنترلچی های دانشگاه بوده ایم و هر آن با دوربین های ۳۶۰درجه پاییده می شدیم. این فضای امنیتی این روزها تا حدی شدید شده که اعتراضی صنفی هم تحمل نشده و با آن برخورد سیاسی می شود ،لذا ما جمعی از دانشجویان دانشگاه هنر سوره ضمن تشکر از ایستادگی دانشجویان این دانشگاه در تحصن های اخیر، در ادامه پیگیری خواسته های صنفی خود و در اعتراض به فضای امنیتی دانشگاه و کشور از تمامی دانشجویان و اساتید بزرگوار این دانشگاه می خواهیم همراه با دانشجویان دیگر دانشگاهها در روز ۲۵ اردیبهشت ماه اقدام به تعطیلی کلاسهای خود کنند تا بدین وسیله قدمی به سوی آرمان آزادی خواهانه خود برداشته باشیم. همچنین از سایر دانشجویان هنر سراسر کشور می خواهیم در اعتراض به جو حاکم در دانشگاهها به این تحصن پیوسته و در راستای اطلاع رسانی و آگاه سازی از نهایت توان خلاقه خود در طراحی پوسترها و گرافیتی ها بهره برده تا این روز به اعتراض سراسری دانشجویان تبدیل شود
جمعی از دانشجویان دانشگاه سوره
Wednesday, December 29, 2010
تو تحت کنترل هستی
وقتی دیوار فولادینی فرو می ریزد و هر چه را که در پشت خود مخفی نگه داشته نمایان می کند، می توان فهمید این فقط رعب و وحشت بوده که توانسته آن را حفظ کند.
مثل شوروی در زمان حکومت استالین که با فرو ریختنش بسیاری از حقایق مخفی شده، رو شدند. تا آن زمان فقط مردمی که زیر سلطه این حکومت بودند، می توانستند زیر ذره بین بودن توسط دولت و نظامیان، کار کن تا بیشتر زنده بمانی، به خودت هم اعتماد نکن و تمام امور تحت کنترل است را درک کنند. حالا در این بین قتلی صورت می گیرد و بی گناهی به جرم واهی ارتباط با عوامل خارجی دستگیر می شود. چه می شود کرد جز سکوت و ارتباط دادن این دو موضوع به چیزهای طبیعی که باید اتفاق بیفتد تا مردم در بی خبری محض به زندگی خود ادامه بدهند و حکومت هم یکی از جاسوسانش را به سزای اعمالش برساند. اما اداره امنیت ملی شوروی نمی داند تا جایی می تواند جلوی حقیقت را بگیرد. از آنجا به بعد مردی هست که می خواهد «هنوز به چیزی اعتقاد داشته باشد» . داستان «کودک 44»، درباره همین است: «وقتی ترس یک ملت را ساکت می کند، یک نفر باید حقیقت را بگوید.»
تام راب اسمیت، نویسنده 31 ساله انگلیسی خیلی زود با رمان «کودک 44» نامی برای خود دست و پا کرد. این اولین رمان او که بر اساس پرونده قاتلی زنجیره ای است، به داستان قتل بیش از 50 کودک در دوران حکومت استالین بر شوروی کمونیستی می پردازد. این کتاب تا به حال به 31 زبان ترجمه شده و در سال 2008 کاندیدای جایزه بوکر و جایزه اول کاستا بوده و جایزه های یان فلمینگ از انجمن جنایی نویسان برای بهترین رمان تریلر و گودرید وِیورتون را دریافت کرده است.
«هیچ جنایتی وجود ندارد.» این یکی از شعارهای حزب کمونیست در دوران حکومت شان بر روسیه است. سال 1953 اواخر دوران حکومت استالین و قتل مشکوک چندین کودک دستمایه ای است برای رمان «کودک 44». جنایت هایی، که شعار حکومت به ظاهر آرمانی را زیر سوال می برد و تمام مقامات را نگران پیامد آن کرده است.
«کودک 44» روایت شجاعانه ای از دوران سیاهی از تاریخ کشور روسیه در دوران حکومت کمونیست است. ابزار این حکومت توتالیتر، اداره امنیت آن است که لئو دمیدوف شخصیت اصلی داستان، ستاره آن است. او قهرمان جنگ میهن پرستانه کبیر (جنگ جهانی دوم به تعبیر حکومت کمونیستی) است. او با تیزهوشی تام راب اسمیت از نظر ایدئولوژیکی کنشی کاملا متعادل در داستان برقرار می کند. از طرفی می پذیرد که اتحاد جماهیر شوروی، بهشتی است برای کارگران و هیچ جرم و جنایتی در آن وجود ندارد و از سویی دیگر سرنخ این جنایاتی را که وجود ندارند دنبال می کند. سرچشمه این جنایات در داستان به طور حتم موضوعی است برای نقد جامعه کمونیستی.
«کودک 44» یکی از پرطرفدارترین آثار ادبی چند سال اخیر است. کتابی که سال گذشته 200 هزار نسخه از آن در آلمان و 300 هزار نسخه در ژاپن فروش رفته و امتیاز ساخت فیلم سینمایی آن را هم ریدلی اسکات خریداری کرده است.
پ.ن: (برگرفته از مجله چلچراغ شماره 411)
«کودک 44» / تام راب اسمیت/ انتشارات مروارید
Tuesday, September 28, 2010
اگر نمی خواهیم از اعتصاب بازاریان حمایت کنیم حرفی نیست، اما حداقل تخم کینه نکاریم که نفرت برداشت خواهیم کرد.
کارمند، بازاری، معلم، کارگر، روحانی، دانشجو، هنرمند و غیره، همگی بدنه ی جامعه و مردم را تشکیل می دهند. پس دیدگاه جدایی طلبانه و حذفی نداشته باشیم. همان دانشجو یا هنرمندی که از او به خاطر شجاعتش و مبارزه اش حمایت می کنیم شاید که پدرش بازاری باشد.
یکی از اهداف جنبش سبز این است که همین تفکر تفرقه اندازانه ی خودی/ غیر خودی، بالاشهری/ پایین شهری، فقیر / غنی را از بین بیرد. تفکری که باعث کینه و نفرت و جدایی بین مردم می شود . چرا ما باید به این تفکر و این نوع دیدگاه دامن بزنیم؟ چرا باید فکر کنیم فردی که ثروتمند است حتما با رانت خواری، دزدی و چاپیدن مردم به اینجا رسیده ؟ چرا باید اینگونه مطلق به همه چیز نگاه کنیم ؟
خوب و بد، درستکار و بدکار، در همه جا و در همه ی مشاغل و اصناف وجود دارد. اینکه مطلق بگوییم بازاری ها زالو صفت و دزد هستند ناشی از سطحی نگری و یا داشتن کینه و عداوت و حسادت شخصی است نسبت به کسی که از ما درآمد بیشتری دارد. چرا باید همه را به یک چوب بزنیم؟
چرا باید از آن فوتبالیست یا هنرپیشه ای که میلیاردها میلیارد درآمد دارد، فقط به خاطر اینکه دستبند سبزی بسته، حمایت کنیم اما چشم دیدن آن بازاری را که از جوانی و نوجوانی اش زحمت کشیده و اکنون به مال و ثروتی متوسط و یا حتا بسیار زیاد دست یافته نداشته باشیم؟ تو از کجا می دانی که آن بازاری برای جنبش سبز کاری نکرده، یا قدمی برنداشته؟ چه بسیار می شناسم بازاریان شریف و خوشنامی که پنهانی به نیازمندان کمک می کنند، وام بلا عوض می دهند، و گره از کار دیگران باز می کنند، آیا کسی حق ندارد با زحمت و دست رنج خود به مال و ثروت برسد و در رفاه زندگی کند؟ آیا شایسته است فقط به خاطر اینکه ما شرایط و درآمد کافی نداریم، او را حکومتی و رانت خوار و زالو صفت بنامیم؟ این تفکر کینه جویانه از کجا ناشی می شود؟
یکی از کاربران عزیز بالاترین در زیر یکی از لینکها با صراحت گفتند که بازاری یعنی حکومت! و در توجیه، دلیل آوردند که، «چرا اگر یک معلم یا کارگر یا روحانی اعتراض کند، حکومت، لباس شخصی هایش را به جان او می اندازد اما در مورد بازاری ها بر سر میز مذاکره می نشیند؟»
نمی دانم ایشان چه اندازه اندیشیده اند و به این نتیجه رسیده اند؟ آخر این چگونه استدلالی است؟ پاسخ بسیار واضح است : آنها در اعتراض خود متحد و یکپارچه نبودند و به صورت انفرادی عمل کردند . خب مسلم است که راحت تر سرکوب می شوند. اما در مورد بازاری ها این اعتراض اقتصادی بوده و در ثانی متحد و یکپارچه عمل کرده اند، لذا حکومت ممکن است مجبور شود که به طریقی با آنها کنار بیاید و به مذاکره بنشیند. شک نکنید اگر یک بازاری یا حتا ده یا بیست تای آنها در اعتراض به افزایش مالیات یا همین ارزش افزوده، به صورت انفرادی دست به اعتصاب و اعتراض می زد بی شک براحتی سرکوب می شد تا دیگران حساب کار دستشان بیاید.
خودتان بگویید در این یکسال و حتا پیش از آن، کجا دیده اید که حتا ده درصد صنف معلمان، کارمندان، کارگران یا روحانیون دست به اعتصاب زده باشند ؟ حتا یک اعتراض و اعتصاب غیر سیاسی، به خاطر مسایل و مشکلات مربوط به صنف خودشان؟ اگر اعتراضی هم بوده به شکل نامنظم و پراکنده بوده است.
شما فکر می کنید اگر روحانیون مخالف، سال گذشته در اعتراض به رفتارهای حکومت دست به اعتراض و اعتصاب می زدند و یا در حرم یکی از امامان بست می نشستند، آیا حکومت جرات می کرد چنین عریان نیروهای خود را برای سرکوبشان بفرستند ؟ خیر، چرا که عواقب و بازتاب بسیار بدی برایش داشت. اما مقابله با یک یا دو نفر، اینجا و آنجا، چندان مشکلی برای حکومت ایجاد نمی کند.
اکثر بدنه ی بازار قشر متوسط جامعه هستند. شاید که هیات موتلفه و بزرگان و روسای بازار، حکومتی باشند؛ اما مطمئن باشید که اکثر بدنه ی بازار (منظورم فقط خرده فروش ها نیست) از این دولت و رفتارهای حکومت ناراضی اند و نمی خواهند که نصف بیشتر و چه بسا تمام سود حاصل از دسترنج یکساله ی خود را دو دستی تقدیم حکومت کنند، آن هم حکومتی که در قبال دریافت مالیات های کلان، نه تنها هیچ امکاناتی رفاهی به شهروندان اش ارائه نمی دهد بلکه آنان را سرکوب نیز می کند.
کارمند، بازاری، معلم، کارگر، روحانی، دانشجو، هنرمند و غیره، همگی بدنه ی جامعه و مردم را تشکیل می دهند. پس دیدگاه جدایی طلبانه و حذفی نداشته باشیم. همان دانشجو یا هنرمندی که از او به خاطر شجاعتش و مبارزه اش حمایت می کنیم شاید که پدرش بازاری باشد.
اگر نمی خواهیم از اعتصاب بازاریان حمایت کنیم حرفی نیست، اما حداقل تخم کینه نکاریم که نفرت برداشت خواهیم کرد.
Sunday, September 26, 2010
فرش فروشان بازار بزرگ تهران نیز امروز به اعتصاب پیوست
طبق اخبار موثق، اصناف فرش فروش بازار بزرگ تهران، از امروز صبح 4 مهر 1389 در اعتراض به طرح مالیات بر ارزش افزوده که قرار است علاوه بر مالیات های سنگین از اصناف گرفته شود، دست به اعتصاب زدند و مغازه های خود را بستند.
Saturday, September 25, 2010
کامنتی از یک بسیجی سبز، در یکی از سایت های سبز
…دیشب اتفاق جالبی برایم افتد که دوست دارم به عنوان اشانتیون تقدیم کنم به همه ملت سبز .. ما در نزدیکی آگاهی شاپور هستیم مسجدی در همان نزدیکیها هست که بسیجیها زیاد برا نماز میان آنجا. دیشب بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم موقع نماز در مسجد شعار نویسی کنم ماژیک کوچکی تهیه کردم و رفتم و خدا شاهد است که تا رسیدم و با کلی احتیاط خواستم من هم سهمی در شعار نویسی داشته باشم. ناگهان دیدم همانجایی که من مد نظر داشتم با یک خط بسیار زیبا و خیلی درشت نوشته اند: خامنه ای قاتل است، ولایتش باطل است.
مو بر تنم سیخ شد. نیرو گرفتم . به خود گفتم ما بیشماریم. به خدا ما بیشماریم.
پس همه با هم با احتیاط ولی شجاعانه خبرنامه کلمه را به در خانه ها و مغازه ها بیاندازیم
آیا می دانید اصطلاح «آدم هفت خط» از کجا ریشه گرفته
آیا می دانید اصطلاح «آدم هفت خط» از کجا ریشه گرفته؟
ما معمولاً عادت داریم در توصیف اشخاص زیرک و باهوش و اکثراً رند و مکار از اصطلاح \"آدم هفت خط\" استفاده کنیم! اما چرا؟
روایتی درمورد ریشۀ تاریخی اصطلاح \"هفت خط\" وجود دارد. این روایت بر می گردد به آئین شرابخواری در حضور پادشاه در دوران ساسانیان.
در آن زمان پیمانه های ظریف و زیبائی از شاخ گاو یا بزکوهی درست می کردند که چون پایه نداشته است کسی نمی توانسته آن را روی زمین یا میز بگذارد و از نوشیدن شرابِ ریخته شده در پیمانه اش طفره برود.
از این رو دارندۀ جام مجبور بوده است محتویات آنرا لاجرعه سربکشد. اما برای اینکه کسی بیش ازاندازۀ ظرفیت خود باده گساری نکند و از سرِ مستی با حرکت و یا گفتار خود، احترام و شأن مجلس شاهانه را از بین نبرد، هر کدام از مدعوین، پیمانه (شاخ) مخصوص خود را داشته که به جهت تعین میزان توانائی او در باده گساری خطی در داخل آن شاخ کشیده شده بوده که ساقی برای دارنده پیمانه فقط تا حدِ همان خط، شراب در پیمانه اش می ریخته است .
به مرور زمان تمامی پیمانه های شراب را با هفت خط، مشخص و درجه بندی کردند.
در مجالسی که پادشاه حضور داشته است، میهمانان معمولاً از سه تا شش خط شراب می نوشیده اند. اما بوده اند افرادی که \" لوطی\" نیز خوانده می شده اند که تا هفت خط را شراب می نوشیدند بدون آنکه حالتی مستانه درآنها ظاهر شود که در پی آن دست به حرکاتی بزنند که موجب هتکِ حرمتِ حضورپادشاه در مجلس بشود.
این قبیل افراد را \"هفت خط\" می نامیده اند، یعنی که آنها افرادی صاحب ظرفیت و زرنگ بوده و به کلیه رموز و فنون شرابخواری تسلط کامل داشته اند.
این اصطلاح به مرور زمان جنبه عام و مَجازی پیدا کرده و در فرهنگ عامه به افراد باهوش و زیرک و مرد رند \"هفت خط\" اطلاق گردیده است.
جهت مزید اطلاع اضافه ميشود که هر یک از خطوط هفتگانه جام شراب، اسم ویژۀ خود را داشته است:
1- خط مزور - کمترین میزان شراب در جام
2- خط فرودینه
3- خط اشک
4- خط ازرق (خط شب، خط سیاه یا خط سبز) این خط کاملاً در وسط پیمانه بوده و خط اعتدال درشرابخواری محسوب می گردیده است.
5- خط بصره
6- خط بغداد
7- خط جور که لب پیمانه بوده و جام بیش از آن جا نداشته؛ به عبارت دیگر جام لبریز از شراب می بوده است.
(شمارۀ خط های جام را در پاره ای از اسناد بالعکس نیز نوشته اند که به آن ترتیب خط جور خط اول و خط مزور خط هفتم محسوب می گردیده که به گمان من چندان درست به نظر نمی رسد.)
منبع:ایمیل وارده